سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کارآفرینی و آنلاین مارکتینگ

11 قدم برای بدست آوردن اهداف غیرممکن

هیچ هدفی غیر ممکن نیست. غیرممکن هدفی است که هنوز کسی آنرا بدست نیاورده…
معمولا ما اهدافی در زندگی داریم. بعضی از آنها به نظر ممکن هستند، بعضی دیگر بدست آوردنش سخت و چند هدف دیگر نیز داریم که آنها را غیرممکن مینامیم. اهداف غیرممکن ما دقیقا همان چیزهایی هستند که ما از ته دلمان خواهان بدست آوردنشان هستیم، همان اهدافی که فکر کردن به آنها همراه با شوق و لذت است و بزرگی آن ترسی همراه با هیجان در ما ایجاد میکند…

اما اتفاق ناگوار زمانی رخ میدهد که بعد از فکر کردن به آنها به خودمون میگیم “حیف که شدنی نیست…” این درست همان لحظه رخ دادن فاجعه است.

زیرا شما عمیقا باور کردید که چیزی که میخواهید “ممکن” نیست و بعد خودتان حدس خواهید زد : ذهنتان آنرا یک وظیفه نشدنی خواهد دانست و هرگز برای رسیدن به آن تلاش نخواهد کرد حتی اگر سخت کار کنید هرگز آن هدف غیرممکن خطاب شده را بدست نخواهید آورد.

ما معمولا زمانی که میخواهیم اهدافمان را مجسم کنیم، به اشتباه در چارچوب محدودیت های گذشته و حال مان می اندیشیم، چیزهایی که نداشتیم و نداریم، شرایطی که داشتیم و داریم، تمام خاطراتمان و اوضاع و شرایط حال ما بر روی تفکراتمان برای آینده تاثیر میگذارد و چنین میشود که یک نفر در همان جایی که بوده میماند و نفر دیگر به هرآنچه فکرش را میکند میرسد.

لطفا دقت کنید :
اوضاع و شرایط امروزتان نباید تعیین کننده اوضاع و شرایط فردایتان باشد. شما باید هرآنچه را که در زندگی میخواهید بدست آورید باور کنید و عمیقا بدانید “ممکن” است. ضمیر ناخودآگاه انسان اگر بداند هدفی ممکن است همیشه راهی برای رسیدن به آن خواهد یافت.

برای مثال برگردیم به دوران مدرسه؛ حتما برای شما هم پیش آمده که معلمتان سوالی مطرح میکرد (سخت) که هیچکس قادر به پاسخگویی آن نبود و همه فکر میکردند یا جواب ندارد یا سوال اشتباه است و یا هنوز درس آنقدری پیش نرفته که بتوانند سوال را حل کنند.
درست در همان لحظه که چنین اندیشه هایی به ذهن ما راه پیدا میکند مغز ما به آن واکنش نشان میداد و عملیات پیدا کردن جواب سوال را متوقف میکرد. اما در همان کلاس همیشه شاگردی بود که سوال را حل میکرد و یا حداقل راه حل آنرا پیدا میکرد. چرا؟ چون اون شاگرد عملیات جستجو را در ذهنش با خوراک منفی افکار مسوم متوقف نکرده بود، ضمیر ناخودآگاه اون شاگرد عمیقا باور داشت “این سوال باید حل بشه” و حل هم شد.

اما ،چطور میتوانیم اهداف غیرممکنی را که در زندگی داریم بدست آوریم؟ اهدافی که فکر کردن به آنها شوری در دل ما می افکند… اهدافی که اگر آنها را بدست آوریم انگار دنیا را به ما دادند… اهدافی که ممکن اند.

شما در این مقاله 11 قدم برای بدست آوردن اهداف غیرممکن میخوانید، 11 قدمی که هر هدف غیر ممکن را برای شما ممکن میکند و نقشه راه بدست آوردنش را به شما نشان میدهد.

شما در این مقاله میخوانید :

 

    افراد موفق که اهداف بزرگی را بدست آورده اند به جای بهانه تراشی چکار کرده اند؟
    چطور دیگران را در راه رسیدن به اهدافمان به کاربگیریم؟
    سخت تلاش کردن چه فرقی با سخت کار کردن دارد؟
    چرا نباید سخت کار کنیم اما باید سخت تلاش کنیم؟
    درست انجام دادن کارهای ابتدایی و ساده چه تاثیری بر روی طرزفکر ما دارد؟
    چطور اهداف بزرگ و به ظاهر غیرممکن را ممکن سازیم؟
    و …

1. کارهای ساده را درست انجام بده.

شما اگر نتوانید کارهای ساده و راحت را درست انجام دهید هرگز قادر نخواهید بود از پس کارهای بزرگ نیز برآیید. این یک قانون است.
اگر اهداف بزرگی دارید باید اهداف کوچک و حتی کارهای روزمره تان را به شیوه درست انجام دهید. حتی اگر آن کار چایی دم کردن باشد ! زیرا مغز شما پیاپی دستور میگیرد تا کارها درست انجام شوند و وقتی زمان بدست آوردن اهداف بزرگتر میشود مغز ما تربیت شده و میداند باید هرکاری را درست انجام دهد تا آنچه را که ممکن است بدست آورد.

 

2. اهداف واقع بینانه و غیر واقع بینانه تعیین کنید.

افراد موفق هدفگذارهای بیرحمی هستند. آنها اهداف بزرگی را تصور میکنند و بعد مکتوب میکنند و بعد آنها را آنقدر خرد میکنند تا به اهداف بسیار کوچک و قابل دسترس تبدیل شوند.
بعضی وقت ها آنقدر اوضاع و شرایط به هم میریزد که شما دیگر فرصت بدست آوردن امید و انگیزه و تصویر سازی نخواهید داشت و فقط نیاز به انجام کاری دارید تا پیشرفت کنید. چنین مواقعی اهداف خرد شده لازم هستند که به از شما فقط انجام یک کار در زمان و بسیار کوچک ،میخواهند تا شما را اهدافتان برسانند.

 

3. سخت تلاش کنید.

به نظر بدیهی میرسد، اما اکثر مردم مقدار تلاش برای بدست آوردن اهدافشان را دست کم میگیرند، مخصوصا اگر اهداف بزرگ و رویایی باشند. اگر شما تلاش نکنید و برای بدست آوردن اهدافتان نجنگید، طبیعتا در شرایطی اهدافتان شما را شکست خواهند داد… زیرا آنها را دست کم گرفته اید.

پس از سخت تلاش کردن نترسید. هیچکس با سخت تلاش کردن (دقت کنید : سخت کار کردن با سخت تلاش کردن بسیار متفاوت است) چیزی را از دست نداده بلکه معمولا افرادی که سخت تلاش کرده اند آنهایی هستند که نامشان یا جاودانه شده و یا زندگی مرفه و مثال زدنی دارند.

 

4. دیگران را به کار بگیرید.
قهرمان های تنهایی که به جنگ روزگار بد و اژدها رفتند فقط در قصه ها هستند…
در دنیای واقعی شما به تنها نمیتوانید اهداف بزرگ را بدست آورید، شما باید افرادی را داشته باشید که در بدست آوردن اهدافتان به شما کمک کنند. در بهترین حالت باید یک تیم داشته باشید تا وظایف تقسیم شود و اهداف هر فرد خرد شده تر از قبل شود. اینچنین هر فرد با تلاش کمتر اهداف بیشتری از تیم را بدست می آورد.
<** ادامه مطلب... **>
تنهایی کار کردن و داشتن عقیده “هیچکس مثل من نمیتونه از پس اوضاع و شرایط بربیاد” یکی از اشتباهات افراد و دلایل شکست آنهاست… پس همین الان طرزفکرتان را عوض کنید

 

5. بهانه تراشی تمام شد.

افراد موفق برای شکست ها و ناکامی هایشان بهانه تراشی نمیکنند. آنها نقاط قوت و ضعف شان را شناسایی میکنند و پی در پی از یک فرد قابل اطمینان بازخورد میگیرند.
تا زمانی که بنشینید و اوضاع و شرایط را دلیل ناکامی تان بدانید در حال انحراف از مسیر رسیدن به اهداف بزرگتان هستید.

یکی از طرزفکرهای افراد موفق این است : هر آنچه در زندگی من اتفاق می افتند، دلیلش یا خودم هستم یا دیگران اما تنها کسی که باید این اوضاع و شرایط را عوض کند , من هستم.